گفتگو با نسرين رمضانعلى
مبارزات کارگران در سنندج

یک دنیای بهتر: تا همین جا اعتراضات کارگران نساجی کردستان، نساجی و پرریس و فرش غرب باف یک نقطه عطف در اعتراضات طبقه کارگر در دوره کنونی بوده است. اما پیش از پرداختن به ویژگی های این اعتراض اجازه دهید از موقعیت کنونی و مسائلی که در مقابل کارگران این بخشها وجود دارد شروع کنیم. این اعتراض در چه موقعیتی است؟
 
نسرین رمضانعلی: اعتراضات کارگران نساجيها مدتهاست در جريان است. حالا هر دوره با شدت و حدت بيشتر کمترى. اما اين دور از مبارزات کارگران نساجيها در حالى صورت ميگيرد که کارگران نساجي کردستان ٤ ماه حقوق معوقه طلب دارند. در مقابل خواست کارگران براى پرداخت حقوقهاى معوقه٬ فروزنده رئيس کل "بنياد مستضعفان"٬ که ظاهرا ايشان بعد از خامنه اى نفر دوم هستند و بخش زيادى از منابع اقتصادى زير نگين اين عالى جناب مستضعف است٬ روى تعطيلى نساجيها اصرار دارد. فروزنده با مديران وردستش با اموال اين بنياد که مثلا قرار بود مال "مستضعفان" باشد٬ خون مردم را در شيشه کردند تا ايشان فقط تنها چند روز از سال را در ايران تشريف داشته باشند و بقيه اش در تايوان و ژاپن و جاهاى ديگر با پول کارگران خوش بگذارند. اين "امام" سرمايه دارى ايران با يک دستور که "اين  صنعت سود آور نيست"٬ نه تنها کارگران نساجيها در کردستان بلکه هزاران کارگر را  بيکار و به صف ارتش بيکارى پرتاب کرده است. او و امثال او و نظام و دولت آنها مسئول مستقيم  لجنزارى است که با نام "زندگى" براى مردم محروم درست کردند.
 
در حال حاضر رسما در آخرين مذاکره که در تهران بوده است - البته بايد اين را اضافه کنم که  خود کارگران ميگويند تصميم بر سر سرنوشت نساجى گرفته شده بود و چون ميترسيدند رسما در سنندج به ما اعلام کنند نماينده هاى ما را کشيدند تهران و جوابى که قرار بود اينجا به ما داده شود آنجا و در آن نشست به ما داده شد- فروزنده هم براى اينکه مسئوليتي را از روى دوش آقاى نماينده مجلس رژيم و مدير کارخانه و مسئولين اداره کار و غيره کم کند و خودي نشان بدهد٬ دادى بر سر شاه غيبى مدير صنايع و کرمى نماينده رژيم در مجلس کشيد که ايشان تصميم ميگيرند. در واقع ميخواستند گربه را دم حجله بکشند و با اين داد و فريادى که سر آنها کشيده شد٬ نماينده کارگران را هم مرعوب کند که دهن باز نکنند و اعتراضى نکنند.
 
مبارزات اين ٣ مرکز کارگرى در شرايطي کاملا نابرابر پيش ميرود چون کل دم و دستگاه دولتى در مقابل تعدادى کارگر گرسنه صف کشيدند. اينها بخشا کارگرانى هستند که سالها کار کردند و عمر خود را در اين کارخانه گذاشتند. بخشى از آنها بعد از يکى دو سال به دوران بازنشستگى ميرسند. يا بخشى از اين کارگران هر کدام ١٢ الى ١٣ سال ديگر بايد کار کنند يا تا سن ٦٠ سالگى کار کنند تا بازنشست شوند. اين کارگران با سن بالا و فرسودگى ناشى از کار در محيط کار سخت و زيان آور٬ سلامتى خود را از دست دادند و بسادگى نميتوانند کار ديگرى پيدا کنند. اين شرايط ويژه اين کارگران را در بيکارى و گرانى و فقر شديد ضرب کنيد تا تصوير آينده آنها روشن شود. اين اعتراضات با اين شرايط نابرابر و محدوديتها پيش ميرود. در يک موقعيت شکننده و ضعيف. چون خود کارگران هم ميدانند که صنايعى مثل نساجى در ايران ميرود که بيشتر در نمايشگاهها و موزه ها جائى پيدا کند تا در توليد. دراين اوضاع که موضع دولت و سرمايه داران روشن است٬ سوال براى کارگران اينست که چگونه بايد اين توازن را به نفع خود عوض کنند.  

اما مبارزه کارگران تاکنون دستاوردهائى داشته است. دستاوردهائى که به کل جنبش کارگرى تعلق دارد و ميتواند الگوهاى مناسبى براى اتخاذ در ساير مبارزات کارگرى باشد.
نساجي کردستان قرار بود با يک بخشنامه از طرف کارفرما منحل و تعطيل اعلام شد. سياست تفرقه بين کارگر قراردادى و رسمى در جريان بود. اما فعلا هر دوى اينها بدرجاتى شکست خورده است. اولا کارگران اتحادشان را بدرجه بالائى حفظ کردند و ثانيا از فروزنده بگير تا استاندار و فرماندار و مدير اداره کار جرات اين را نداشتند بگويند کارخانه براى هميشه تعطيل شد! براى همين دارند اين پا آن پا ميکنند. مدتى ميخواهند تعطيل باشد بعد مجددا استارت بزنند. ظاهرا بحثى هم که در يکى دو روز گذشته طرح شده اينست که به احتمال زياد کارخانه مجددا راه بيفتد و تا اوايل سال ٨٨ به کار خودش ادامه بدهد و بعد تعطيل شود. البته بخشى از اينها جنگ روانى براى ساکت کردن کارگران است. اما مسئله اينست که قدرت کارگران و ظرفيت بالقوه قدرت بيشتر کارگران سنندج بحدى هست که هنوز جرات نکردند بگويند کارخانه منحل شد!

کارگران در اين اعتراضات پيشروهائى کردند. اعتراضشان را از کارخانه به شهر منتقل کردند. ٣ سال پيش هم که اعتصاب کردند با مارش از شرکت به طرف استاندارى راه افتادند اما تا نيمه راه آمدند. اما اينبار تجمعاتشان را در مقابل استاندارى گذاشتند و سدى را شکستند. کارگران در تجمع هايشان پلاکارتهائى در دست داشتند و هر روز بر تعداد پلاکلاتها و شعارها مى افزودند. در عين حال تجمع مقابل استاندارى را هر روز با مارش از خيابانهاى نزديک استاندارى شروع ميکردند. همزمان کارگران پرريس دست به اعتصاب زدند و کارگران فرش غرب باف هم هر روز با در دست داشتن شعارها و خواستهايشان در مقابل  روابط عمومى اداره کار تجمع داشتند. بطور کلى فضاى سنندج هر روز بيشتر تحت تاثير اعتراضات کارگرى قرار گرفت و توجه ها را به خود جلب کرد.
 
يا کارگران در همه بخشها با قاطعيت از هر نماينده منتخب شان دفاع ميکنند. چون ميبينند که سياست مرعوب کردن نمايندگان يا پرونده سازى براى آنها وسيله اى است که استفاده ميشود. در مواردى دسته جمعى مقابل نيروى سرکوبگر ايستادند و متحدانه از نماينده و همکارشان دفاع کردند.

تاثيرات اين اعتراضات را در رفتار سران حکومت خوب ميشود ديد. از نامه فدايت شوم کرمى نماينده مجلس رژيم به احمدى نژاد تا پا بوسى فروزنده توسط  شاغيبى و اسدى و حکيمى٬ که آقا اينجا سنندج است٬ اينجا کردستان است٬ اينجا همه "ضد انقلاب" هستند٬ نبايد اين کارخانه را بست٬ غوغا به پا ميشود٬ مردم براى ما کنترل نميشوند! و يا تهديد آقار نجار از ديگر نمايندگان مجلس رژيم که اگر اينجا ضد انقلاب مراکز کارگرى را به کنترل خود درآورد ما مسئوليتي را بعهده نميگيريم! ترس سراسر وجود مسئولين را گرفته و خشم و عصبانيت کارگران معترض چنان بود که به نيروى انتظامى دستور داده شده بود که تحت هيچ شرايطى تنشى بين نيروى انتظامى و کارگران ايجاد نشود. بنوعى هم درست ديده اند. آنها اگر به کارگرى که در خيابان راهپيمائى ميکند و حقوق اش را ميخواهد دست بزنند٬ معلوم نيست دراين فضاى نارضايتى عميق چه برسرشان خواهد آمد.

بازگشائى مدارس و وضعيت کودکان کارگران و محدوديتهائى که با ان دست پنچه نرم ميکنند مسئله را پيچيده تر کرده است. کارگران نميتوانند فرزندانشان را ثبت نام کنند و نيازهاى مدرسه را تامين کنند. به دليل کل اين اوضاع است که توسط کرمى از نمايندگان کارگران دعوت ميشود به تهران بروند و در مورد ادامه کار کارخانه مذاکره شود. انتخاب جاى مذاکره هم نه از سر قدرت اين حضرات بلکه ترس از کارگران و حضور جمعى شان بود. اگر اين مذاکرات در سنندج برگزار ميشد٬ همه خانواده هاى کارگران همراه با کارگران چند مرکز جمع ميشدند.

نگاهى ساده به اين کشمکش نشان ميدهد که کارگران متشکل و يک صدا بودند. نه فقط در سطح کارخانه بلکه در سطح وسيعترى. کارگران راهى جز ادامه مبارزه به روشهاى موثرتر ندارند. اما تا همينجا کارگران توانستند تجارب و دستاوردهائى داشته باشند.  
 
یک دنیای بهتر: ویژگی های این اعتراض بنظر شما کدام است؟ چه اقداماتی این اعتراض کارگران را برجسته میکند؟
 
نسرین رمضانعلی: کارگران در شرايطى دست به اين مبارزه زدند که سفرهايشان خالى تر از هميشه است. ماهها است حقوق نگرفتند. همين که در چنين شرايطى اين درجه ايستادگى و مقاومت ميکنند ستودنى است. مسئله ديگر اين است که کارگران نه تنها به مجمع عمومى خود در محل کار تکيه کردند و تصميماتشان را دسته جمعى پيش بردند بلکه قدمى فراتر گذاشتند و در سطح نساجيها و مراکز کارگرى شهر تلاش کردند که مبارزاتشان را هماهنگ کنند. مسئله سوم اينست که سدهائى را شکستند و اعتراض را از کارخانه به شهر کشيدند. مارشها و اجتماعات مکرر و هر روزه کارگران در سطح شهر در نوع خود بيسابقه بود. شعارها و خواستهايشان روشن و منعکس کننده تضاد منافع آنها با سرمايه داران بود. و بالاخره کارگران متعرض بودند. وقتى خبر اين کشمکشها را ميخوانيد متوجه ميشويد که با چه اعتماد بنفسى کارگران پاسخ مسئولين را ميدهند. مصمم بودن کارگران و برحق بودنشان را در هر حرکت و صحبت آنها ميتوان ديد. همينطور بايد به هوشيارى آنها در مقابل تلاشهائى که از هر سو ميخواهد بين کارگران تفرقه ايجاد کند و پس زدن همه اينها اشاره کرد.

اما مهمتر از همه اتکا کارگران دراين مبارزات به سنت مجمع عمومى است. کارگران در هر مجمع اگر تشخيص دادند منتخبين قبلى همان سياست مجمع را پيش نبردند نمايندگانى ديگر انتخاب کردند. اعمال اراده توده اى کارگران دراين مبارزات محورى بود. و در همين راستا گام مهمى بود که به ابتکار کارگران چند مرکز در حين اين اعتراضات مجمع نمايندگان چند مرکز کارگرى برگزار شد. البته اگر دعواى فرقه اى و نامربوط تشکلهاى حاشيه اى را درست در وسط اين ماجرا ناديده بگيريم و برسر اين موضوع ناديده بگيريم و کارگران بدرست با ورود به آن مخالفند.

یک دنیای بهتر: دولت و کارفرما تاکنون چگونه با این اعتراض مواجه شده اند؟ توطئه های مختلف آنها چه بوده است؟ کارگران چگونه مقابله کرده اند؟
 
نسرین رمضانعلی: دولت و کارفرما مرتبا تهديد و توطئه کردند که بتوانند کارگران را ساکت کنند و سياستهاى خودشان را عملى کنند. اما بيشتر آنها نگرفت و خنثى شد. تلاش کردند صفوف متشکل کارگران را پراکنده کنند اما نتوانستند. مثلا در موردى يکى از جانب مديريت کارخانه به ميان کارگران مى آيد و ليستى را ميخواند که اينها "بسيج فعال" هستند و نشستى هست که بايد در اين نشست حضور داشته باشند! هدف ايجاد شکاف بين کارگران و ايجاد فضاى رعب و بى اعتمادى بود.  خوشبختانه کارگران بسرعت و خيلى آگاهانه به موضوع برخورد کردند و نه تنها شکافى ايجاد نشد بلکه اعتماد بين کارگران بيش از پيش بالا رفت. يا بحث کارگر رسمى و قراردادى- و امروز پيمانکارى هم به آن اضافه شده است- يکي ديگر از ابزارها براى ايجاد شکاف بود. کارفرما چون با نماينده واقعى کارگران روبرو بود٬ تلاش داشت نماينده پيمانکاران و نماينده رسمى ها و يا قراردادى ها را جدا کند! اين سياست هم با نوگ انگشت کارگران کنار زده شد و نتوانست کارگران را شقه شقه کند.
 
تهديد کردن نمايندگان کارگران و فعالين هم از همان لحظه اول در جريان بود و هنوز ادامه دارد. در مواردى کارگران سياست تهديد را در همان شروع جواب دادند. در همان تجمع اوليه در مقابل درب کارخانه٬ وقتى ميخواهند يکى از نماينده هاى کارگران را ببرند٬ سريع کارگران جلوى حرکت ماشين را مي گيرند و نميگذارند ماشين تکان بخورد. همکارشان را پياده ميکنند. بدنبال اين موضوع کارگران هر نوع تهديد نماينده هايشان را با حساسيت دنبال ميکنند. نه ميگذارند نماينده شان تهديد شود و نه ميگذارند نماينده زير فشار از خواست کارگران عقب نشينى کند. کارگران هوشيارانه توطئه هاى ديگرى را هم خنثى کردند. همينطور اجازه روايت نابجا از اعتراض شان را ندادند. مرتب اطلاعيه و تراکت منتشر کردند و رسانه ها را بخشا به مجمع عمومى دعوت کردند و يا ليست خواستها و تصميماتشان را به روزنامه ها اطلاع دادند و بخشا ناچار شدن منعکس کنند. در يک کلام دولت و کارفرما تلاش داشتند بى سر و صدا همه چيز را تمام کنند اما اين لقمه راحت از گلويشان پايين نرفت. کارگران اجازه ندادند بى سر و صدا همه چيز تمام شود. و اين مبارزه هنوز ادامه دارد.
 
یک دنیای بهتر: پیشروی و پیروزی این اعتراض از نظر شما چیست؟ چه اقداماتی کارگران را به پیروزی نزدیک میکند؟
 
نسرین رمضانعلی: بنظر من امروز با توجه به شرايطى که به کارگران تحميل شده است٬ و با توجه به اينکه اهرم اعتصاب و خواباندن توليد را در دست ندارند٬ تنها با يک مبارزه گسترده تر ميتوانند به پيروزى و يا بخشى از خواست هايشان دسترسى پيدا کنند. دو نوع اقدام بايد صورت بگيرد با به آن فکر شود: يکى در سطح سراسرى و ديگرى درتيم مبارزه مشخص.

فکر نميکنم وضعيتى که در اين صنعت هست تنها با مقابله و روياروئى کارگران شهر سنندج پاسخ بگيرد. بنابراين بايد اقدامى سراسرى در سطح ايران بين نساجيها صورت بگيرد. اگر ميخواهيم از يک پيروزى صحبت کنيم٬ اگر ميخواهيم از يک موقعيت برتر صحبت کنيم٬ بايد کارگران نساجى سراسر کشور بتوانند دست به عمل مشترکى بزنند. براى اينکار تدارک مجمع نمايندگان نساجيهاى سراسر کشور را تشکيل بدهند و تصمميات لازم را بگيرند. امروز لااقل در بحث بازخريدى موقعيت کارگران نساجيهاى کردستان در سنندج بهتر است. در جاهاى ديگر وضع بدتر است. خيلي از کارگران ماهها حقوق دريافت نکردند و اخراج شدند. تنها با يک نامه شرکت منحل ميشود٬ همين. يعنى هزاران نفر را يک دفعه ميريزيد تو خيابان بدون هيچ امکاناتى. هم اکنون هزاران کارگر اين رشته بيکار هستند و يا در بلاتکليفي به سر ميبرند. در نازنخ٬ فرنخ٬ نساجى پوشينه٬ البرز نخ و غيره. مارفرماها در کمال بيشرمى ميگويد کارگر پيمانى استخدام ميکنم و سه ماه يکبار حقوق پرداخت ميکنم! از آنجا که دست اين کارگران از هم بريده است و کمتر متشکل هستند دولت و کارفرماها نهايت سواستفاده را ميکنند.
 
 چرا کماکان کارفرما راحت ميتواند بين کارگران شکاف ايجاد کند؟ چرا براى مثال در نازنخ و فرنخ که مديرانش دو برادرهستند و کارخانه از پدر به فرزندان ارث رسيده٬ در واقع يک کارخانه بوده که بين آن ديوار کشيدند و هنوز خواستهايشان هم يکى است٬ وقتى ميخواهند اعتصاب کنند با هم تجمعى را برگذار نميکنند؟ چرا همين ٣ مرکز نساجى در سنندج تجمعات خود را با هم برگزار نکردند؟ از اين پراکندگى دولت و کارفرما دارد سود ميبرد.

ببينيد به کارگران نساجي گفتند بيائيد تسويه حساب کنيد. کارفرماى پرريس که گفته اصلا بايد کارگران اعتصابى خسارت بپردازند. فرش غرب باف گفته شده ماهى دو سال سنوات کارى٬ آنهم حقوق پايه نه دريافتى. کارخانه هم تعطيل. پرريس هم تعطيل است. روشن بود و هست و ما بارها گفتيم که پيروزى  و موفقيت دو مرکز کوچکتر در گرو پيروزى مرکز بزرگتر بود. اما در حالي که کارگران نساجى در مقابل استاندارى توجه ها را بخود جلب کردند٬ کارگران اعتصابى پرريس نيامدند حضور داشته باشند. کارگران غرب باف تجمعشان را بردند جلوى اداره کار. اينها قلبا و حتى رسما ازهم حمايت کردند اما در دنياى واقعى اگر چنين پراکندگى نبود و نمايندگان هر ٣ مرکز با هم بيشتر در ارتباط بودند و نيروى دسته جمعى را بميدان ميکشيدند وضع همين امروز فرق داشت.  
 

امروز براى پيروزى کارگران دراين مبارزه مشخص چه اقدامات ديگرى بايد در دستور خود بگذارند؟ بنظر من تصميم عجولانه نبايد گرفت. فعلا تعدادى از کارگران قراردادى و تعدادى از کارگران رسمى تسويه حساب کردند و ساير کارگران اعلام کردند مبارزه ما براى روشن شدن سرنوشتمان ادامه دارد. اين کارگران بايد قبل هر از چيزى مبارزات خودشان را با مبارزات پرريس و غرب باف هماهنگ تر کنند و در عين حال در همين مدت تلاش وسيعى براى بسيج کارگران ساير مراکز صورت دهند.  خواستهايشان را يک کاسه کنند. از جمله بيمه بيکارى مکفى يا امنيت شغلى از شعارها و خواستهاى محورى آنها باشد. در اين مدت اين مراکز از مردم شهر خواستند حمايت شوند اما بنظرم کافى نبوده است. بايد اين جنبه از حمايت را جديتر و با ابتکار در دستور قرار داد. بايد خطاب به مردم٬ دانشجويان٬ سازمانهاى کارگرى در سراسر دنيا صحبت کنند. نامه بدهند و بخواهند که مبارزات آنها حمايت شود.

و دو نکته حاشيه اى تر٬
کارگران دراين مبارزه مجموعا بدون توهم و بى اعتماد به وعده ها بودند و اين يک نقطه قدرت جديشان بود. اما درعين حال شاهد يک توهم بودند؛ "شايد اين بار راست بگن٬ شايد اين بار وعده نباشد٬ شايد اين بار اين زالوها بوئى هم از انسانيت برده باشند اگر بنويسيم کارگران ٤ ماه در روزه نساجى!" بنظرم اين توهم بود اما جائى کوچک در کل اين مبارزه هم نداشت. با اينحال نبايد به اين سمت رفت. جنبش کارگرى هنوز جوان است و تجربيات زيادى ندارد. وظيفه ماست که تجارب تاکنونى را جمعبندى و در اختيار جنبش بگذاريم.

نکته ديگر شروع جنگ فرقه اى بر سر خبر و کلمات در اين و آن متن است. خيلى روشن است کسى و کسانى که وسط دعواى کارگران وارد اين بازيها ميشوند و ميخواهند اعتراض کارگر را وسيله تصفيه حسابهاى قديمى خود کنند٬ تا چه حد غير مسئولند. اين روشها ربطى به مبارزه کارگران ندارد و تنها ميتواند سبک و سياق تشکلهاى حاشيه اى باشد که نه فقط مانعى را جلوى پاى اين کارگران برنميدارد  بلکه خود به مانعى در مقابل اتحاد و انسجام کارگران شده اند. شخصا از رفقاى کارگر ميخواهم که آگاهانه وارد اين بازى بى انتها نشويد. اين دعواى فرقه ها را به خودشان واگذار کنيد. *